تورج رهنما شاعر پارسی گوی در سرزمین گوته
تورج رهنما شاعر پارسی، یکی از برجستهترین چهرههای ادبی ایران در قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم، شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگری بود که با آثارش پلی فرهنگی میان ادبیات پارسی و آلمانی بنا کرد. او که روز گذشته، ۱۱ مارس ۲۰۲۵ (برابر با ۲۱ اسفند ۱۴۰۳)، در سن ۸۷ سالگی چشم از جهان فروبست، با زندگی پرفرازونشیب و دستاوردهای بینظیرش، نامی جاودان در تاریخ ادبیات ایران و جهان از خود به جا گذاشت.
رهنما نه تنها با شعرهایش قلب پارسیزبانان را تسخیر کرد، بلکه با پژوهشها و ترجمههایش، ادبیات آلمانی را به مخاطبان ایرانی و ادبیات پارسی را به جهان غرب معرفی نمود. او که در اهواز زاده شد و در آلمان و اتریش به کمال رسید، نمونهای از یک انسان چندفرهنگی بود که هویت ایرانیاش را در بستری جهانی شکوفا کرد. در این مقاله، به بیوگرافی کامل او، از کودکی در ایران تا سالهای پایانی در تهران، آثارش با تمرکز ویژه بر شاعری که روح و جان او بود، و همچنین اخبار درگذشتش که جامعه ادبی را در بهت و اندوه فرو برد، میپردازیم.
هدف این است که تصویری جامع از این شخصیت بزرگ ارائه دهیم، مردی که با کلماتش جهان را به هم پیوند داد و با رفتنش خلأیی عمیق در فرهنگ معاصر به جا گذاشت.زندگی او سفری بود از شعر و اندیشه، و مرگش پایانی بر یک دوره درخشان در ادبیات دو کشور ایران و آلمان.
بیوگرافی کامل تورج رهنما
تورج رهنما شاعر پارسی در سال ۱۳۱۶ در شهر اهواز، در خانوادهای فرهنگی و هنردوست، به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی او در ایران گذشت و تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در زادگاهش و سپس تهران به پایان رساند. علاقه او به زبان و ادبیات از همان سنین جوانی آشکار بود، اما مسیر زندگیاش او را به سوی تجربهای بینالمللی سوق داد. در دهه ۱۳۳۰، برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد و در دانشگاه مونیخ ثبتنام کرد.
او ابتدا رشته پزشکی را انتخاب کرد و چهار سال در این زمینه تحصیل کرد، اما عشق به ادبیات و فرهنگ، او را به تغییر رشته واداشت. با موافقت دانشگاه و سفارت آلمان، رهنما تحصیلاتش را در رشتههای ادبیات آلمانی، روانشناسی و تعلیم و تربیت ادامه داد و موفق به اخذ مدرک فوقلیسانس از دانشگاه مونیخ شد.
پس از آن، با دریافت بورسیه از دولت اتریش، راهی دانشگاه زالتسبورگ شد و در آنجا دکتری خود را در رشته ادبیات آلمانی با رسالهای تحت عنوان «بازتاب نظریههای روانکاوی در ادبیات معاصر آلمان» به پایان رساند. این رساله نشاندهنده عمق نگاه او به پیوند میان روانشناسی و ادبیات بود، موضوعی که بعدها در آثارش نیز نمود یافت. رهنما پس از اتمام تحصیلات، سالها در آلمان و اتریش به تدریس و پژوهش پرداخت و همزمان به خلق آثار ادبی به دو زبان فارسی و آلمانی مشغول شد.
او در سالهای بعد به ایران بازگشت و بهعنوان استاد زبان و ادبیات آلمانی در دانشگاه تهران مشغول به کار شد. تورج رهنما شاعر پارسی در این دوره نه تنها به تربیت نسلی از دانشجویان علاقهمند به ادبیات آلمانی کمک کرد، بلکه با ترجمه و تألیف، به گسترش فرهنگ و ادبیات دو کشور یاری رساند. زندگی شخصی او نیز با ازدواج با سوزان گویری، مترجم و همراه همیشگیاش، رنگ و بوی خاصی گرفت. این زوج سالها در کنار هم به خلق آثار ادبی پرداختند، بهویژه پس از سال ۱۳۷۶ که رهنما به دلیل بیماری تقریباً نابینا شد و با کمک همسرش و ابزارهای الکترونیکی به کارش ادامه داد.
برای خرید اثار این هنرمند اینجا کلیک کنید.
آثار تورج رهنما: شاعری در مرکز توجه

منبع تصویر سایت بوکچه
تورج رهنما بیش از ۵۰ جلد کتاب در کارنامه خود دارد که شامل مجموعههای شعر، پژوهشهای ادبی، ترجمهها و مقالات است. آثار او به دو زبان فارسی و آلمانی منتشر شده و نشاندهنده تسلط او بر هر دو فرهنگ است. در حالی که او در زمینه پژوهش و ترجمه نیز دستاوردهای بزرگی داشت، شاعریاش بیش از هر چیز او را در دل مخاطبان جاودانه کرد.
مجموعههای شعر
تورج رهنما شاعر پارسی هفت دفتر شعر به زبان فارسی منتشر کرد که هر یک بیانگر عمق احساسات، نگاه فلسفی و تجربه زیسته اوست. آخرین اثر او در این حوزه، مجموعه «پرده بگردان، بانو» بود که در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات مروارید به چاپ رسید. این مجموعه، که در دوران نابینایی او سروده شد، نشاندهنده قدرت تخیل و حساسیت بینظیر اوست. شعرهایش اغلب با زبانی ساده اما پرمعنا، تصاویری زنده از طبیعت، عشق و انسانیت خلق میکنند. به عنوان مثال، در یکی از شعرهای این مجموعه میخوانیم:
«پرده بگردان، بانو / که نور از پس سایهها بیاید / جهان هنوز در انتظار صداییست / که سکوت را به آواز بدل کند.»
شعرهای رهنما ترکیبی از سنت شعر پارسی و نوگرایی غربی است. او با الهام از شاعران بزرگی چون حافظ و مولانا، و در عین حال تحت تأثیر شاعران آلمانی مانند راینر ماریا ریلکه و برتولت برشت، سبکی منحصربهفرد آفرید. مضامین شعرهایش اغلب حول مفاهیمی چون هستی، تنهایی، و جستوجوی معنا میچرخد، اما آنچه آنها را متمایز میکند، حس عمیق انساندوستی و توجه به جزئیات زندگی روزمره است.
او همچنین به زبان آلمانی شعر میسرود و مجموعههایی مانند «Schatten des Lichts» (سایههای نور) را منتشر کرد که در آلمان مورد استقبال قرار گرفت. این اشعار، که با ظرافتی خاص احساسات یک مهاجر پارسیزبان را در سرزمینی غریب بیان میکنند، نشاندهنده توانایی او در انتقال فرهنگ ایرانی به مخاطبان آلمانی است.
آثار پژوهشی و ترجمه
در کنار شاعری، رهنما در زمینه پژوهش ادبی نیز فعال بود. کتابهایی چون «برشت، فریش، دورنمات» و «ادبیات امروز آلمان» از آثار برجسته او در این حوزه هستند که به تحلیل نویسندگان بزرگ آلمانیزبان و تأثیرشان بر ادبیات معاصر میپردازند. او همچنین آثاری از نویسندگان آلمانی را به فارسی ترجمه کرد و در مقابل، اشعار شاعران پارسی چون خیام و سعدی را به آلمانی برگرداند تا مخاطبان غربی با گنجینه ادبیات ایران آشنا شوند.
جوایز و افتخارات
تلاشهای رهنما در پیوند دو فرهنگ بیپاداش نماند. او در سال ۲۰۰۰ جایزه ادبی شهر هانوفر را دریافت کرد و در سال ۲۰۰۲ نشان گوته، یکی از معتبرترین جوایز فرهنگی آلمان، در شهر وایمار به او اهدا شد. این افتخارات گواهی بر تأثیر عمیق او بر ادبیات جهانی بود.
تمرکز بر شاعری: صدای قلب رهنما

منبع تصویر سایت با سلام
شاعری برای تورج رهنما شاعر پارسی بیش از یک حرفه یا هنر بود؛ راهی برای بیان درونیترین احساسات و تأملاتش درباره جهان. او در مصاحبهای گفته بود: «شعر برای من مثل نفس کشیدن است؛ اگر ننویسم، گویی زنده نیستم.» این جمله بهخوبی نشاندهنده جایگاه شعر در زندگی اوست. حتی پس از نابینایی، وقتی دیگر نمیتوانست جهان را با چشمانش ببیند، با ذهن و قلبش به سرودن ادامه داد.
شعرهای او اغلب آکنده از تصاویری بصری و احساسی است که خواننده را به سفری درونی دعوت میکند. در مجموعه «پرده بگردان، بانو»، که بسیاری آن را اوج کار شاعرانهاش میدانند، رهنما با زبانی شاعرانه و در عین حال صمیمی، از عشق، مرگ و امید سخن میگوید. این مجموعه، که در سالهای پایانی عمرش سروده شد، نشاندهنده بلوغ فکری و هنری اوست. منتقدان معتقدند که رهنما در این اشعار توانسته تجربه زندگی در دو فرهنگ را با حسرتها و آرزوهایش درهمآمیزد و اثری خلق کند که هم جهانی است و هم عمیقاً ایرانی.
شعرهای آلمانی او نیز از این قاعده مستثنی نبودند. در «سایههای نور»، او با بیانی مینیمالیستی و تأثیرپذیر از ریلکه، به موضوعاتی چون مهاجرت، هویت و گذر زمان پرداخت. این اشعار در میان مخاطبان آلمانیزبان بهعنوان صدایی تازه و اصیل شناخته شدند و رهنما را به شاعری دوزبانه و بینالمللی تبدیل کردند.
اخبار درگذشت تورج رهنما شاعر پارسی

تصویری از تورج رهنما
تورج رهنما شاعر پارسی روز گذشته، ۱۱ مارس ۲۰۲۵ (۲۱ اسفند ۱۴۰۳)، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. این خبر ابتدا توسط خانوادهاش و سپس از طریق رسانههای فرهنگی ایران اعلام شد و موجی از اندوه را در میان دوستداران ادبیات به راه انداخت. او که سالها با مشکلات جسمی، بهویژه نابینایی، دستوپنجه نرم کرده بود، در خانهاش در تهران و در کنار همسرش سوزان گویری از دنیا رفت. دلیل دقیق مرگ هنوز بهطور رسمی اعلام نشده، اما نزدیکانش گفتهاند که او در ماههای اخیر به دلیل کهولت سن و بیماری ضعیف شده بود.
مراسم خاکسپاری او قرار است طی روزهای آینده در تهران برگزار شود و انتظار میرود که شاگردان، نویسندگان و شاعران بسیاری در آن حضور یابند. شبکههای اجتماعی پر شده از پیامهای تسلیت و خاطراتی که مردم و اهالی فرهنگ از او به اشتراک گذاشتهاند. یکی از شاگردانش در دانشگاه تهران نوشته: «استاد رهنما نه فقط معلم زبان بود، بلکه راهنمای زندگی و هنر. رفتنش خلا بزرگی در ادبیات ما به جا گذاشت.»
در آلمان نیز خبر درگذشت او بازتاب گستردهای داشت. مؤسسه گوته در بیانیهای او را «پل فرهنگی میان ایران و آلمان» خواند و از خدماتش به ادبیات دو کشور تجلیل کرد. مرگ او در این مقطع، درست در آستانه نوروز ۱۴۰۴، برای جامعه ادبی ایران نمادی از پایان یک دوره و آغاز حسرتی طولانی خواهد بود.
نتیجهگیری
تورج رهنما شاعر پارسی ، با زندگی پرفرازونشیب و آثاری که از قلب و ذهنش تراوش کردهاند، شخصیتی بود که فراتر از زمان و مکان خود زیست. او شاعری بود که با کلماتش جهان را به رقص درآورد، پژوهشگری که ادبیات دو ملت را به هم پیوند داد، و انسانی که با وجود سختیها، از جمله نابینایی در سالهای آخر عمر، هرگز از خلق زیبایی دست نکشید. مجموعههای شعرش، بهویژه «پرده بگردان، بانو»، یادگاری ابدی از اوست که نسلها میتوانند در آن تأمل کنند، از آن بیاموزند و در عمق احساسات و اندیشههایش غرق شوند. این آثار نه تنها گواهی بر استعداد بیمانند او هستند، بلکه آیینهای از روحی حساس و جهانیاند که در هر واژهاش نفس میکشد.
درگذشت او در ۱۱ مارس ۲۰۲۵، نه فقط فقدانی برای ایران و آلمان، بلکه برای کل جهان ادبیات است، جهانی که او با عشق و تعهدش به آن خدمت کرد. رهنما رفت، اما صدایش در شعرهایش، ترجمههایش و خاطراتی که از او به جا مانده، همچنان زنده خواهد ماند و راهنمایی برای آیندگان خواهد بود. او که زمانی سرود «جهان هنوز در انتظار صداییست»، خود آن صدا بود؛ صدایی که از دل فرهنگ پارسی برخاست و در سرزمین گوته طنینانداز شد.
این صدا حالا در سکوت ابدی قرار گرفته، اما همچنان در گوش ما و در قلب کسانی که شعر و ادب را دوست دارند، طنینانداز است. میراث رهنما، از اشعار عاشقانهاش تا پژوهشهای عمیقش، گواهی است بر اینکه ادبیات میتواند مرزها را درنوردد و انسانها را به هم نزدیکتر کند. او با رفتنش، یادآوری کرد که شاعران واقعی هرگز نمیمیرند، بلکه در کلماتشان جاودانه میشوند.
در جیبی موزیک دنبال کنید:
بهترین موزیسین های قرن اخیر؛ نوابغی که موسیقی را دگرگون کردند